زندگی و شطرنج، چه کسی در حال بازی است؟
برای بازی شطرنج سه مرحله در نظر می گیرند.مرحله گشایش،میانه بازی و انتهای بازی،بازی شطرنج استعاره خوبی از زندگی است.
در مرحله گشایش، بازیکن ها سعی می کنند با استفاده از مهره های خود استراتژی های مورد نظر خود را در بازی پیاده سازی کنند:در اختیار داشتن میانه زمین،فضا دادن به مهره ها،در دام انداختن مهره های حریف، حفاظت از شاه و …
در مرحله گشایش زندگی سعی می کنیم گزینه های خود را برای آینده افزایش دهیم: با استفاده از آموزش های عالی،کسب مهارت های درست،گرفتن نمرات عالی، ایجاد ارتباط های مناسب در دانشگاه و احتمالا پیدا کردن شریک مناسب برای زندگی.مرحله گشایش در زندگی از هیجان انگیز ترین مراحل است و تقریبا در زمان گرفتن لیسانس به پایان می رسد.

مرحله میانی شطرنج مرحله عمل است.موقعیت های استراتژیک منجر به حملات و ضد حملات مهیج و حرکات درخشان می شود. این مرحله خیلی مهیج و تاکتیکی است.در بسیاری از بازی های خوب در این مرحله یک فاتح ظهور پیدا می کند. در زندگی اینجا مرحله ای است که از سرمایه گذاری خود در آموزش و برنامه ریزی پیشین بهره مند می شویم .ما برای بدست آوردن بهترین شغل و مسیر شغلی تلاش می کنیم. اگر خوش شانس باشیم احتمالا در حال توسعه روابط خود در زندگی شخصی با همسر و فرزندانمان خواهیم بود.

تشبیه زندگی به شطرنج در این مرحله مقداری متزلزل می شود.
شما می فهمید که حریف شما در بازی زندگی زمان است. که احتمالاَ برای اثر بخشی بیشتر می توانیم آن را سرنوشت به نامیم.
در هر صورت او کسی نیست که بتوانیم شکستش دهیم.با بینهاتی که در پس و پیش ماست، زمان چنان حریف قدرت مندی برای ماست که حتی متوجه نمی شود که در مقابلش در حال بازی هستیم.
تمامی افکار و آرزوهایمان،تمامی آزمایش ها و مصیبت ها،استراتژی ها و تلاش های شجاعانه ما حتی ثبت هم نمی شود و کوچکترین خم به ابروی حریف نمی آورد.
آیا در این شرایط موقعیت آرامش بخش وجود ندارد؟

بزرگترین امید این است که اگرچه پیروزی ممکن نیست اما بازی ما تا حد ممکن می تواند یک بازی متوسط باشد و اثرات دلنشینی در خاطره خود و عزیزانمان به یادگار بگذاریم و با تلاش و زحمت امکان چند حرکت دیگر را فراهم کنیم.اما با این حال برای بسیاری از ما این مرحله ی انتهایی بازیست.

پایان بازی شطرنج جایی است که تعداد احتمالات در نتایج بسیار کم و قابل پیش بینی است .صفحه تقریبا خالی است و امکانات محدود است. در زندگی می تواند مطابق با زمانی باشد که یکی از زوجین جدا شده یا وفات یافته است و فرزندان یا هرکدام به مکانی متفاوت نقل مکان کرده اند یا از لحاظ فکری قادر به ارتباط با آنها نیستیم.اما بازی همچنان تمام نشده است چون انتهای بازی یک انتخاب نیست.

حریف ما زمان، با صبر و حوصله تمام (و شاید حتی شفقت) حرکات خود را یکی پس از دیگری پیش می برد. به راحتی تلاش های ضعیف ما را پس می زند و به آرامی ما را به سمت کیش و مات هدایت می کند.

مهم نیست که برنده یا بازنده این بازی باشیم(چون در هر صورت امکان برد وجود ندارد) بلکه مهم این است که چقدر خوب بازی می کنیم.شانس غیر واقعی است و یک توهم بیش نیست چون هرچقدر که بالا و پایین کنیم در نهایت زمان در انتظار ماست.
هیچ کس برنده نمی شود و وقتی که برنده ای وجود نداشته باشد پس هیچ کس هم بازنده نیست و همه ما فقط حرکاتی که داشتیم را بازی کردیم .بسیاری از مواقع با دیگران می خندیم یا خود و دیگران را گریان می بینیم.پیروزی های جزئی ما را خوشحال و شکست های جزئی دل ما را به درد می آورد .

وچند حرکت دیگر هنوز برای انجام داریم…